کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام

بسم الله الرحمن الرحیم


«کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام»


برادر عزیزمان ، مجید جان

از شنیدن خبر فوت پدر گرامیتان شادروان حاج غلامرضا شعرباف تبریزی بسیار متاثر شدیم. این واقعه دردناک را خدمت شما وخانواده محترم تسلیت عرض می کنیم واز درگاه خداوند متعال برای جنابعالی صبر مسالت داریم.  ما را هم در غم عزیز از دست رفته تان شریک بدانید.


جهت شادی روح مرحوم مغفور حاج غلامرضا شعرباف تبریزی فاتحه مع الاخلاص و الصلوات


ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِينَ


التماس دعا...

10 توصیه تشکیلاتی شهید بهشتی

بـسـم الله

ســلام


آنچه می‌آید 10 توصیه‌ی تشکیلاتی شهید بزرگوار آیت الله دکتر بهشتی است که حدود 30 سال پیش  بیان شده است.


"ما برای این‌که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی‌شک باید متشکل باشیم. رابطه‌های ایمانی، اعتقادی، علمی، و دینی سازمان‌نیافته، برای رسیدن به "بخشی" از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب می‌تواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان‌های یک انقلاب کافی نیست... ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این است که:

1. تشکل باید پاسدار ارزش ها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزش‌ها باشد، نه نگهبان خود.2. تشکل باید سازنده‌ی ما، آسان‌کننده‌ی خودسازی برای ما و کمکی به «سیر الی الله» برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد.3. شرط سوم، این‌که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه این‌که یک باری باشد بر دوش این جامعه.

برادرها و خواهرهائی که بار سنگین مسئولیت‌ها را بر دوش دارید و چشم‌ها در انتظار نتایج تلاش‌های به‌هم‌پیوسته‌ی شماست، خوش آمدید!
شماها در اقلیت هستید و دیگر نمی‌خواهیم تعارف بکنیم که اقلیت هستیم. شما اقلیت مؤمن می‌خواهید چه کار کنید؟ می‌خواهید بر ستون قدرت دولت تکیه کنید و بگویید بله، امروز دیگر دولت، دولت ماست؟ می‌خواهید بر ستون قدرت دولت پیروز انقلاب تکیه کنید و کارهایتان را پیش‌ببرید؟ نظر ماها این است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه‌ کنید بر:

1. ایمان هر‌چه قوی‌تر به آرمان‌تان و به کارتان؛ نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویت‌گردد.

2. برنامه‌های عملی‌ای که در‌آن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛ باید به‌گونه‌ای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک هم‌سن‌ و همکلاسی و هم‌رتبه‌ی غیر‌مسلمانش در مقام عمل دینی صالح‌تر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شو‌د، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است. «فاما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» [کف می‌رود و آن‌چه برای انسان‌ها سودمند است می‌ماند. سوره‌ی مبارکه رعد/ آیه 17] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمن‌هایتان باید طوری برنامه‌ریزی کنید که در صحنه‌ی خدمت به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.

3. ارتباط‌تان را قوی کنید؛ وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتی‌که همه یک‌جا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر می‌کنید.

4. جذب عناصر جدید؛ گاهی دافعه خیلی قوی است؛ اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه. شما باید جاذبه‌تان زیاد باشد. باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافیانتان را یکی یکی جذب ‌کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها. مبادا فکر کنید که اینهایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست‌شدنی نیستند. خیر، انسان تغییر‌ می‌کند. خیلی‌ها آدم‌های خوبی هستند، می‌لغزند و بد می‌شوند. خیلی‌ها آدم‌های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب می‌شوند. تعالیم اسلام یادتان نرود. اسلام می‌گوید تا آخرین لحظات حیات، درِ توبه باز است.

5. انضباط؛ هر کار دسته‌جمعی‌ای که انجام می‌دهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمان‌ها به انضباط مقدار کمی بها می‌دهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها‌ بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.

6. شناسایی و کشف استعدادها؛ کشف عناصر مدیر و به دردخور که بتوانند پستهای کلیدی و مؤثر را با لیاقت اداره کنند. گاهی ما یک فرد متدین و خوبی را می‌‌گذاریم رأس کاری ولی چون توانایی‌اش ضعیف است، اثر بدی می‌گذارد. شما باید مدیرهای مومن و متعهد 10 سال آینده را، هم کشف کنید و هم بسازید.

7. معلوماتتان را ببرید بالا در کنار مطالعات اسلامی؛ مطالعاتتان باید اسلامی باشد، فنی هم باید باشد. هر کدام از شما وظیفه‌ی شرعی‌تان است که در هفته یک مقدار روی رشته‌ی خاص خودتان مطالعه‌ی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.

8. شیوه‌های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛ گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مخالف می‌خواهند برخورد کوبنده داشته باشند؛ اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم می‌شوند. شیوه‌های برخورد باید صحیح باشد. باید درباره‌ی این شیوه‌های برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.

9. انتقاد از خویشتن؛ آیا هیچ وقت دور هم جمع می‌شوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار را می‌کنید یا خیر؟ خوب، شروع‌کنید! هیچ اشکالی ندارد. «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینه‌ی یکدیگر باشند. آینه یکی از کارهایش این است که عیب‌های آدم را می‌گوید. بنابراین هر هفته‌ای، دو هفته‌ای، یک ساعت دور هم بنشینیم با روی باز و گشاده‌رویی هر کسی اول عیب‌های خودش را بگوید بعد آنهایی که جا می‌ماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.

10. امید کامل به آینده؛ هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدم‌هایی که ایمان به خدا ندارند آنهایی هستند که از گشایش‌آفرینی خدا در تنگناها مأیوس می‌شوند. انسانهای مؤمن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم می‌دهد که نه با یک غوره سردی‌تان بشود و نه با یک مویز گرمی‌تان."



شنبه عادی

بسم الله

سلام

دم عیدی که بساط دید و بازدیدهای نوروزی به پاست، ما هم گفتیم که هر چند وقت یک بار، یکی از حبیب الله در این وبلاگ یادداشتی داشته باشد.اولین یادداشت مهمان این وبلاگ را یک نفر نوشت که خواست نامش جهت حفظ مقامش فاش نشود.



شنبه عادي!

امروز نه عيدي در كار بود، نه شهادتي، نه ولادتي، نه مراسمي، نه ورودي جديدي يا خروجي نابهنگامي! امروز فقط شنبه بود، يك شنبه كاملاً عادي كه رفتن گروهي از بچه‌هاي اتحاديه، آن را غير عادي مي‌نمود. خدا را شكر مي‌كنم اعزام بچه‌ها از محل اتحاديه نبود و من مجبور نبودم به خاطر رودربايستي و تعارف بدرقه‌شان كنم. اصلاً اگر به من بود اتحاديه نمي‌آمدم! وقتي پرنده در اين مكان پر نمي‌زند انگار روح ندارد. اينجا با آدم‌هايش شده اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانش‌آموزان خراسان رضوي- مشهد. اينجا با تمام هياهو و جنجال‌ها و بحث‌هاي ريز و درشت و سروصداهاي عجيب و غريب و آدم‌هاي كوچك و بزرگش معنا پيدا مي‌كند.  وقتي اردوي رواق منظر را بايد مشهد برگزار كند و تمام نيروهاي پرسنلي مشهد درگير جور كردن اياب و ذهاب مهمان‌هايش است و به خاطر فراهم كردن آسايش و راحتي آنها و برگزاري هرچه بهتر و مفيدتر برنامه، خوردن و خوابيدن در نزد انجمني‌ها معنايش را از دست مي‌دهد و 20 نفر از پرسنل مشهد خودشان را در يك اتاق 4*3 جا مي‌كنند تا جاي خواب ديگران فراهم شود، براي اجراي منظم برنامه‌ها، صبح قبل از نماز بيدار مي‌شوند و شب ديرتر از همه مي‌خوابند؛ شايد فقط دو ساعت در شبانه روز اما خنده از روي لبشان پاك نمي‌شود و با مهرباني و احترام تمام و گاهي ناقص زحمت‌هاي شبانه روزي اردو را تحمل مي‌كنند، دعوا هم بكنند به خاطر كار است و دلخوري يا كدورتي بينشان نمي‌ماند. اگر هم بماند انگار يك چيزي مثل خوره به جانشان افتاده كه خُب! حالا كه چي؟ اين بچه بازي‌ها يعني چي؟ تو انجمني هستي؟! اسم انجمن تكليف مي‌آورد، مؤمن كه قهر نمي‌كند و ...؛ يا براي برپايي همايش دانش‌آموزان انجمني از دو روز قبل بايد تمام در و ديوار سالن اجتماعات به رنگ مراسم مورد نظر درآيد و براي اينكه كمترين هزينه را به لنگ بودجه اتحاديه نيندازند از هر چه دم دستشان است استفاده مي‌كنند و اصولاً اينطور جاهاست كه استعدادهايشان شكوفا مي‌شود و به اختراعات نويني دست مي‌يابند؛ يا جلساتي كه شوخي و جُك گفتن و خنديدن جزء لاينفك آن است؛ يا وقتي پاي توزيع محصولات ارسالي از دفتر مركزي در ميان است حتي خانم يوسفي و آقاي نوري هم به كمك مي‌آيند؛ يا رفت وآمد شلوغ و پرسروصداي دانش‌آموزان كه براي تأييد نشريه يا دادن گزارش ماهانه انجمن‌شان يا جلسات دانش‌آموزي‌شان يا سرزدن‌هاي دوستانه‌شان با مسئولين، فضاي نه چندان بزرگ اتحاديه را پر از شور و شوق مي‌كنند. ولي امروز برعكس همه روزهاي ديگر سال، هيچ كدام از اين هياهوها نبود. امروز روز اعزام انجمني‌هاي دعوت شده به پابوس تربت شهدا بود تا عهدشان را تازه كنند. يك روز كاملاً عادي كه براي آنها پر از هيجان بود و براي من سخت و پر ازاندوه!

ایام بی بابایی

بسم الله

سلام

تقریبا چهار ماه پیش بود ، که داماد شده بود.

دیروز خبر رسید که پدرش؛ کبوتری زخمی، که سال ها عطش وصال داشت و شوق پرواز؛ شـهادت تنها مرهم و جرعه ای شد برای زخم و عطشش و رهسپار کوی دوست شد ... .

 

***

 اتل متل یه بابا

كه اون قدیم قدیما

حسرتشو می خورن

تمامی بچه ها

*

...

چه روزای سختی بود

اون روزای جدایی

چه سالهای بدی بود

ایام بی بابایی

...

 ***

برادر عزیزمان

کاظم پورکبیر

شهادت پدر گرامیتان را  به شما و خانواده محترمتان تبريك و تسليت عرض ميكنیم.



پ.ن:

دو سه ماه پیش که تبریک ازدواجش رو در نگاره زدیم، قرار شد کل اتحادیه رو شیرینی بده... .

کاظم جان، شیرینی رو دیگه بی خیالش شدیم! فقط جون ما امسال راهیان نور با ما بیا و برایمان از قصه های جنگ پدر بگو ...



انا لله و انا الیه راجعون

بسم الله

دیروز دو جا برایش مراسم گرفته بودند؛ یکی مراسم فراق و دیگری مراسم وصال.

اشک های حزنی که در راه بدرقه ریخته شد و اشک های شوقی که در پیشواز ریخته شد.

مراسم فراق را که من دیدم.

اما چه زیباست مراسم استقبال دو فرزند شهید از پدرشان.

خوشا به سعادتش که آنجا دیگر غریب نیست و دو ثمره اش، قبل از رسیدنش، آنجا را آب و جارو کرده اند...


برادر عزیز

جناب آقای فرخی

درگذشت پدر گرامی تان را تسلیت عرض می‌کنیم واز خداوند متعال برای ایشان علو درجات و برای جنابعالی و خانواده محترم صبر و اجر مسئلت می‌نماییم.



پ.ن:

یک گوشه چشم ها می بارند
یک گوشه دیگر از خوشی سرشارند
نجار فقط وظیفه اش ساختن است
گهواره و تابوت چه فرقی دارند؟

(میلاد عرفان پور)