آخرین جلسه آل یس سال گذشته با موضوع نامه امام خمینی (ره) به حجت الاسلام سید حمید روحانی
بسم الله
آخرین جلسه سال 89 جمع خودجوش دوستان قدیمی در محل حسینیه بحرالعلوم برگزار شد. در این جلسه همان طور که مقرر بود بعد از قرائت زیارت آل یس ، به بررسی موضوعات و خلاهای فکری پرداخته شد اما بنا به اهمیت بحث این موضوع جهت بحث و بررسی بیش تر مفتوح ماند و مقرر شد در جلسات آینده ابعاد مختلف موضوع (( اندیشه های امام خمینی (ره) و امام خامنه ای مدظله العالی )) واکاوی شود و همچنین در خصوص چگونگی تاسیس سایت تصمیم گیری شود .
بحث محتوایی این جلسه در زیر موضوع (( اندیشه های امام خمینی (ره) و امام خامنه ای مدظله العالی )) ، پیرامون نامه امام خمینی (ره) به حجت الاسلام سید حمید روحانی انجام شد .
آقای مجید شعرباف در این موضوع شناخت نحوه ی نگرش امام به تدوین تاریخ انقلاب اسلامی را مهم توصیف کرد و اضافه کرد : امام در این نامه ضمن عظیم خواندن کار مورخ تاریخ انقلاب اسلامی ، می فرمایند ((اگر شما می توانستید تاریخ را مستند به صدا و فيلم حاوي مطالب گوناگون انقلاب از زبان تودههاي مردم رنجديده كنيد، كاري خوب و شايسته در تاريخ ايران نمودهايد. بايد پايههاي تاريخ انقلاب اسلامي ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد ))
وی افزود امام خمینی (ره) در این نامه علاوه بر اینکه مسئولیت تدوین تاریخ انقلاب اسلامی را بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها میگذارند خواستار نشان دادن قیام مردم عليه ظلم و بيداد، تحجر و واپسگرايي میشوند .
شعرباف در ادامه به بحث در موضوع آفت های تحجر و تقدسمآبي پرداخت و به برخی از واکنش های امام خمینی (ره) در این خصوص اشاره کرد و تکمیل این موضوع را به جلسه آینده موکول نمود.
متن کامل نامه امام خمینی (ره) به حجت الاسلام سید حمید روحانی
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاي آسيد حميد روحاني زيارتي، دامت افاضاته
با تشكر از زحمات جنابعالي در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي و
تلاش قابل تقديرتان در تدوين تاريخ انقلاب اسلامي، اميدوارم بتوانيد با دقت، تاريخ
حماسهآفرين و پر حادثه انقلاب اسلامي بينظير مردم قهرمان ايران را بدان گونه كه
هست ثبت نماييد.
شما به عنوان يك مورخ بايد توجه داشته باشيد كه عهدهدار چه كار
عظيمي شدهايد. اكثر مورخين، تاريخ را آن گونه كه مايلند و يا بدان گونه كه دستور
گرفتهاند مينويسند، نه آن گونه كه اتفاق افتاده است. از اول ميدانند كه كتابشان
بنا است به چه نتيجهاي برسد و در آخر به همان نتيجه هم ميرسند.
از شما ميخواهم هر چه ميتوانيد سعي و تلاش نماييد تا هدف قيام
مردم را مشخص نماييد، چرا كه هميشه مورخين اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و
يا اربابانشان ذبح ميكنند. امروز همچون هميشه تاريخ انقلابها، عدهاي به نوشتن
تاريخ پر افتخار انقلاب اسلامي ايران مشغولند كه سر در آخور غرب و شرق دارند.
تاريخ جهان پر است از تحسين و دشنام عدهاي خاص، له و يا عليه عدهاي ديگر و يا
واقعهاي در خور بحث. اگر شما ميتوانستيد تاريخ را مستند به صدا و فيلم حاوي
مطالب گوناگون انقلاب از زبان تودههاي مردم رنجديده كنيد، كاري خوب و شايسته در
تاريخ ايران نمودهايد. بايد پايههاي تاريخ انقلاب اسلامي ما چون خود انقلاب بر
دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما بايد نشان دهيد كه چگونه
مردم، عليه ظلم و بيداد، تحجر و واپسگرايي قيام كردند و فكر اسلام ناب محمدي را
جايگزين تفكر اسلام سلطنتي، اسلام سرمايهداري، اسلام التقاط و در يك كلمه اسلام
آمريكايي كردند.
شما بايد نشان دهيد كه در جمود حوزههاي علميه آن زمان كه هر
حركتي را متهم به حركت ماركسيستي و يا حركت انگليسي ميكردند، تني چند از عالمان
دين باور دست در دست مردم كوچه و بازار، مردم فقير و زجر كشيده گذاشتند و خود را
به آتش و خون زدند و از آن پيروز بيرون آمدند.
شما بايد به روشني ترسيم كنيد كه در سال 41، سال شروع انقلاب
اسلامي و مبارزه روحانيت اصيل در مرگآباد تحجر و تقدسمآبي چه ظلمها بر عدهاي
روحاني پاكباخته رفت، چه نالههاي دردمندانه كردند، چه خون دلها خوردند، متهم به
جاسوسي و بيديني شدند ولي با توكل بر خداي بزرگ كمر همت را بستند و از تهمت و
ناسزا نهراسيدند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ايمان و كفر، علم و
خرافه، روشنفكري و تحجرگرايي، سرافراز - ولي غرقه به خون ياران و رفيقان خويش -
پيروز شدند.
حرف بسيار است، و من حال نوشتن بيش از اين را ندارم. خداوند به
شما كه مورد علاقه من هستيد و خود از ستمكشيدههاي اين انقلابيد، توفيق بندگي دهد
تا بتوانيد با در نظر گرفتن او - جل و علا - واقعيتها را براي نسل آينده ثبت
كنيد. من به شما دعا ميكنم و از واحد فرهنگي بنياد شهيد تشكر ميكنم كه به شما
كمك ميكند تا انشاء الله بتوانيد كارتان را به پايان برسانيد. و السلام.
25/10/67
روحالله الموسوي الخميني
جلد 21، صص 239 - 240